گروه ادبی بداهه

کلیه حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه ادبی بداهه است.

استفاده از اشعار وبلاگ بدون ذکر منبع شرعاً حرام و قانوناً جرم می باشد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
گروه ادبی بداهه ... صفحه ما در اینستاگرام 0bedahe0 ... برای دریافت برنامه جلسات شعر، کلمه بداهه را به 50002460650 ارسال نمایید

۱۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

هر وقت که از شهر دلت مست گرفتند
هر وقت بلند امدی و پست گرفتند
مردم همگی حال تو را دست گرفتند

در نقشه فقط سمت تو بن بست گرفتند.

لبخند بزن وضع کسی بهتر از این نیست

هرروز اگر رد شد و شب آمد باز
هر شااام درست وقت انجام نماز
گر در دلت افتاد کمی سوز و گداز
رو کن به خدای قادر بنده نواز

هر دل که به الله رسد، زار و غمین نیست

ده روز ه جهان گر نشود بر کامت
یا هییییچ کسی گر نکند آرامت
هش باش و نترس بیخود از فرجامت
باصبر ، تمام اهل عالم، رامت!

تا بوده چنین بوده و تا هست چنین.....نیست!

هر وقت غمت شد غم اغیار به اجبار
لبخند زدی بر در و دیوار به اجبار
تا درک کنی قصه ی تکرار به اجبار
کوتاه شد ار دست تو از یار به اجبار

خوش باش که اوضاع ابد الدهر همین نیست

گر کل طبیب ها جوابت کردند
روبه صفتان، خانه خرابت کردند
لبخند شدی، نقش ه بر آبت کردند
نا حق همه ی عمر عذابت کردند

رو کن به سما، جای دلت روی زمین نیست

هر وقت دویدی و به دیدن نرسیدی
هر وقت رسیدی و به چیدن نرسیدی
گر بال گشودی به پریدن نرسیدی
هرگز به گذرگاه رهیدن نرسیدی

اصرار نکن بخت که همراه و قرین نیست

دل از کفت ار رفت به چشم سیهی
با غیر سیه چشم، نکردی نگهی
پرهیز نمودی اگر از هر گنهی
بی شک به تمام ماورا، پادِشهی

این نیز به جز با مدد از صاحب دین نیست

گاهی بنشین و فارغ از دنیا باش
از اهل زمین دل بکن و با ما باش
دلتنگ نشو سنگ نشو دریا باش
دلخوش به وصال و عالم رویا باش

خاموش!!که چون صبر به قلب تو نگین نیست

اکنون تو بمان کنار این چندین پند
با عشق عمل نما به اینها، هرچند-
در عمق وجود خود نباشی خرسند،
زیرا که به قدرت خدایی، سوگند

آرامشت از هیچ طریقی به جز این نیست!!!




برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه

شال گردن های رنگی دور گردن داری و
چــادری با فــرم اعرابی تو بر تن داری و
گاه و بی گاهی نگاهی باز بر من داری و
زیر چادر گیسوانی مثل خرمن داری و
گیره های ریز بر سر همچو گلشن داری و
تا که فهمیدی منم باز عزم رفتن داری و
بهر وصلش ای دلا دستی به جوشن داری و

هر چه خوبان جهان دارند حتما داری و
بلبل سرگشته ام ، گلزار من آخر تویی

من که حتی راضیم با تک نگاهی، لج نکن
ای به قربانت شود جانم الهی، لج نکن
شک ندارم من که خیلی سر براهی، لج نکن
گر برای من نخواهی روسیاهی، لج نکن
گشته نورانی دلم آخر تو ماهی، لج نکن
مهربانانه نگاهم کن تو گاهی، لج نکن
جز محبت من نکردم اشتباهی، لج نکن

گر قصور از من بُود صد عذرخواهی، لج نکن
دل نبستم جز به تو ، دلدار من آخر تویی

تا که دیدم روی تو دل ناگهان جوگیر شد
با سپاهی از نگاه چشم تو تسخیر شد
دست بر دامان من با عالَمی درگیر شد
حال مجنون از پی لیلای خود تفسیر شد
چشمم از دیدار هر پروانه رویی سیر شد
وصل تو بر دفتر تقدیر من تصویر شد
ناز لبخندت که دل با دیدن آن، شیر شد

زلف پر پیچت ببین بر پای دل زنجیر شد
آنکه سنگ انداخته در کار من آخر تویی

بی سبب از من تو دوری می کنی ای باوفا
من که می دانم چه در فکر تو باشد در خفا
شهره ای بین همه ، بر عفت و حجب و حیا
این همه با چون منی شیدا، جفا نَبود روا
سر به زیری شیوه ام بوده ولیکن بی هوا
دل ربود از من وقار محکم شخص شما
روز و شب در خلوتم برداشتم دست دعا

تا تو در اقبال من باشی ، نگار دلربا
من بگردم؛ نقطه پرگار من آخر تویی

بی محلی می کنی با من به انواع جدید
قلب من تنها به عشق روی ماهت می تپید
فکر هجران تو ای یارا نفس ها را برید
شیوه ی عاشق کشی از دست تو آمد پدید
عاقبت با این غرور خود مرا هم می کشید
آن چنان مغرور گشتی ، هر که وصفت را شنید
شکر حق کرده که از نزدیک رویت را ندید

از دل عاشق ترین من چنین آوا رسید
تک دلیل خلقت اشعار من آخر تویی

تو نمی دانی که عمرم بر چه منوالی گذشت
در فراق و هجر تو ،هر روز چون سالی گذشت
آن جوانی های شور انگیز و جنجالی گذشت
نیمه ی پر در کنار نیمه ی خالی گذشت
باز خوشحالم که عمر تو به خوشحالی گذشت
عمر با تقویم رفت و بخت با فالی گذشت
ارتباط ما به میل حضرتعالی گذشت

دوره ی بیماری عشقت به هر حالی گذشت
مرهمی بر این دل افگار من آخر تویی

تا ابد مهرت نخواهد رفت بیرون از سرم
داستانهای فراق و عاشقی را از برم
در جوابم لب فرو بستی و رفتی ، لاجرم
گوشه ای کز کردم و سر در گریبان می برم
همچنان در فکر وصل تو ز راهی دیگرم
دست بر دامان حق نذر تو کردم در حرم
تا تو باشی محرم و یار دل و همسنگرم

ناز کن ، ناز تو را من تا قیامت میخرم
بی تو مسکینم، ندار و دار من آخر تویی




برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه