دست نگاه توست دو راهیِ هست-نیست
حتی وجود بی تو نمایی ز هست، نیست
بالا گرفت دست تو را تا نشان دهد
بالای دست های خداوند دست نیست
پر کرد ساغری ازلی از خم غدیر
بیچاره اَست هر که از این باده مست نیست
یا ایهالرسول نترس از بیان آن
جایی که حیدر است سخن از شکست نیست
من مانده ام که مدعی عاشقی تو
مومن، چگونه است که حیدر پرست نیست؟
خار و خسی که روی عبایت نشسته است
بالانشین شده است از آن لحظه پست نیست
بعد از نبی خلیفه ی الله بر زمین
جز تو کسی به هر دو جهان سرپرست نیست
روز ألست و قول و قرار خدا و خلق*
تا مُهرِ حبّ تو نخورَد که ألست نیست
تا زنده ایم جز ز علی دم نمی زنیم
عهدی که بسته ایم علی را، گسست نیست
تا اسم تو به سینۀ ما حک شده علی
هرگز دگر به غیر تو دل پای بست نیست
بالا گرفت دست علی را که بعد خویش
بر کوفیان نشان بدهد کوفه پست نیست
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۰ نظر
- ۱۴ آبان ۹۳ ، ۰۲:۲۵