افطار با خرما نخواهم کرد چون که
افطار با خرما نخواهم کرد چون که
لبهای تو طعم عسل دارند بانو
با دست وا کردی گره از زلف ! دیدی !
پیچیدگی ها راه حل دارند بانو ..
دست و دلم لرزید از جادوی چشمت
لبهایتان حکم گسل دارند بانو
حالا که سهم من شدی شب منقبض شد
این لحظه ها با من جَدَل دارند بانو
با من سخن گو ، با کنایه ،رمز، ایهام
لبهای تو ضرب المثل دارند بانو!
می ریزم این دنیا و مافیها به پایت
این وعده ها مرد عمل دارند بانو
من از زبانت شعر نو را دوست دارم
مردم اگر شیخ اجل دارند بانو
باید که فکری کرد وقتی بی قراری...
این چشم ها ضرب الاجل دارند بانو
اقمار دور چشم هایت دل فریبند...
چشمان تو حکم زحل دارند بانو
چشم و دلم وصف نگاهت را شنیدند
قصد خرید در محل دارند بانو ...
عاشق -بله- کور است اما چشمهایم
در خود شما را لااقل دارند بانو
پیمان لبهای من و تو ماندگار است
عهدی که از روز ازل دارند بانو
قطعا مسلمانی نمیدانم چرا پس
چشمان تو لات و هبَل دارند بانو...
این دستهای خستهی بیمار عشقت
گویی دوا را در بغل دارند بانو
وقتی نباشی این درختان صنوبر
در چشم من حکم دکل دارند بانو
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۴/۱۱