تو می روی من هستم و داغی که می ماند
سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۳ ق.ظ
تو می روی من هستم و داغی که می ماند
مثل پرستاران رهبر می شوم یک روز...
با من مدارا کن ! نبین امروز تلخم را
با من مدارا کن که بهتر می شوم یک روز
رفتی ولی عطر تو جامانده است باور کن
با بردن نامت معطر می شوم یک روز
رفتی قیامت شد به پا در سرسرای دل
آشفته چون پهنای محشر میشوم یک روز
وقتی خوراک من شده هر لحظه پرسی غم
از پرخوری بیمار و لاغر میشوم یک روز
جوشیده گل های دلم از بس به اشک داغ
سرشار از عطر گل چو قمصر میشوم یک روز
بد جور می ترسم که نابودم کند حرفت
تا نشنوم "نه" گفتنت کر می شوم یک روز
تا خاص در چشمت شوم بین رقیبانم
با همّتم در بینشان سر می شوم یک روز
بی تو هوای چشمهایم تیره و ابریست
برگرد خوبم، با تو بهتر می شوم یک روز
در نوبهار سبز آغوشت دلم وا شد
پس در خزان عشق، پرپر می شوم یک روز
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۷/۰۱