گروه ادبی بداهه

کلیه حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه ادبی بداهه است.

استفاده از اشعار وبلاگ بدون ذکر منبع شرعاً حرام و قانوناً جرم می باشد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
گروه ادبی بداهه ... صفحه ما در اینستاگرام 0bedahe0 ... برای دریافت برنامه جلسات شعر، کلمه بداهه را به 50002460650 ارسال نمایید

معنای یارب یاربش ادرک اخا بود

شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۲۷ ب.ظ

معنای یارب یاربش ادرک اخا بود
اصلا اصول مکتبش ادرک اخا بود

آرامش تاب و تبش ادرک اخا بود
چون اعتبار منصبش ادرک اخا بود

سقا ی عطشان بر لبش ادرک اخا بود

دشتی که در آن صحبتی از ارباً ارباست
سُمّ ستوران شرمگین از چشم لیلاست
شش ماهه ی لب تشنه ای بر دست باباست
"یاعَمّی العباس" ذکر تشنه لبهاست

سقای عطشان بر لبش أدرِک أخا بود

در دیده ی تاری که پیش از مشک افتاد
در اشک غم باری که پیش از مشک افتاد
در سرّ اسراری که پیش از مشک افتاد ...
دیدم علمداری که پیش از مشک افتاد

سقای عطشان بر لبش ادرک اخا بود

وقتی رسید از راه دریا ...مشک ای وای
در علقمه شد ناله بر پا ... مشک ای وای
تیر سه شعبه ، چشم سقا ، مشک ای وای
روی زمین عباس و آنجا مشک ای وای

ساقی عطشان بر لبش ادرک اخا بود

ای ساقی لب تشنه ها بی مشک برگرد
ای مظهر لطف و وفا بی مشک برگرد
اب حیاتی ساقیا بی مشک برگرد
اقا بیا لطفا بیا بی مشک بر گرد

ساقی عطشان بر لبش ادرک اخا بود

پر شد تمام دشت هم از این خبرها
اعجاز فرقش ریشه شق القمر ها
رفت و دو تا شد در فراق او کمر ها
گشته کباب از داغ این ماتم جگر ها

سقای عطشان بر لبش ادرک اخا بود

قرص قمر روی زمین افتاد مردم
جان مایه حبل المتین افتاد مردم
بر خاک صحرا رکن دین افتاد مردم
شیر نر ام البنین افتاد مردم

سقای عطشان بر لبش ادرک اخا بود

ساقی، مصمم "دست" بر دامان مشک است
میخانه تا چندی دگر مهمان مشک است
تیر نهایی مقصدش چشمان مشک است
عباس اما در پی درمان مشک است

سقای عطشان بر لبش أدرک آخا بود

گهواره دادم تاب ...پشتم گرم عباس
اهل حرم در خواب... پشتم گرم عباس
طفلم شود سیراب... پشتم گرم عباس
سقا ننوشید آب... پشتم گرم عباس

سقای عطشان بر لبش ادرک اخا بود

عباس روزی کربلا با مشک خالی
سیراب کرده شیعه را با مشک خالی
گشتند شاید بین ما با مشک خالی
عباس هایی سالها با مشک خالی

سقا ی عطشان بر لبش ادرک اخا بود

وقتی که زهرا آمده پهلوی عباس
پر شد تمام علقمه از بوی عباس
از مشک تا که ریخت آبِ روی عباس
شرمنده شد آب فرات از روی عباس

سقای عطشان بر لبش ادرک اخا بود

سقای تشنه دلشکسته بی پر و بال
عباس تنها مانده خسته بی پر و بال
پرواز با چشمان بسته بی پر و بال
یک دم ره صد ساله رفته بی پر و بال

سقای عطشان بر لبش ادرک اخا بود

باید برادر داشت تا این درد فهمید
تا درد بی همراهی یک مرد فهمید
یک مرد بین عده ای نامرد فهمید
این درد را از ناله های سرد فهمید

سقای عطشان بر لبش ادرک اخا بود




برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید


  • ۹۳/۰۵/۱۸
  • گروه ادبی بداهه

نظرات  (۱)

  • زینب جهان تیغ
  • دلم برای روضه های بداهه شب جمعه ها تنگ شده ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی