چون بخار از زمین شدم به هوا،تا بگیرم در آسمان دستت
با تمامِ جنون و خیره سریم،با همین حال و روز و وضع وخیم
در دعا خواستم تو را ز خدا ، مستجابش بکن خدای کریم!
چون بخار از زمین شدم به هوا،تا بگیرم در آسمان دستت
مثل باران ز آسمان به زمین،آمدی تا به یکدگر نرسیم
قطره بودم، حرارتت من را، کرد تبخیر آمدم بالا
من شدم ابر و باد گشتی تو، اینک آغاز گردباد و نسیم
قصه بالا گرفت وقتی که ، دست خود را گرفت از دستم
تا مرا هم فلج کند از غم ،کرد من را ز چشم خود تحریم
وقت افطار بر سرِ سفره، من دعایم همه به وصل تو بود
لیک گشته دعای هر سحرت ، مجلسی از برای من ترحیم
وقت آنست مرد و مردانه ، ساعتی با رقیب تنهاشم
تا بفهمد که پیش من نکند ، پای خود را دراز تر ز گِلیم
خانه ام بر سرم خراب شدست، آرزویم به باد رفت که رفت
من شدم از نگاه او تحریم، او نموده رقیب را تکریم
رفته بودم برای جنگیدن، تا کنم دست او ز گُل کوتاه
لیک ناگه چه شد نفهمیدم، بعد حرفش شدم به او تسلیم
بغض او در گلوی من بسته ، راه قلبم به سوی او مسدود
او شکستست این دلِ من را ،مثل آن گل که شد به او تقدیم
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۰۵/۲۷