هوس گرمی آغــوش تو در سر دارم
چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۵۸ ب.ظ
هوس گرمی آغــوش تو در سر دارم
ور نه آخر تو بگو،سـوسک چه ترسی دارد؟!
آنقدر سخت بغل گیرمت از وحشت سوسک
همچو موشی که خودش را به تله بسپارد
سوسک چون گشته میان من و تو بونه ی عشق
راه باز است ، در این خانه قدم بگذارد
پای لنگ است و کمی سنگ و حکایت اینجاست
کز در و پنجره ها ، سوسک به من می بارد
تو که باشی قدم سوسک به روی چشمم
هی بیاید ، برود، بی پر و گر پر دارد
چو به آغوش توام، از سر ناز و هوس است
گر تو از سوسک بترسی، که قدم بردارد؟
من نمی ترسم از این سوسک که جز آغوشت
نه مرا سود رساند ،نه مرا آزارد
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۰۶/۲۷
چرا از بداهه حذف شده میخواستم ببینم سروده ی چ کسیست؟