اوقات خوش آن بود که در صحن گوهرشاد
چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۳۱ ق.ظ
مرغ دل خود را سر بام تو نشاندیم
یعنی که فقط پای تو و عشق تو ماندیم
اوقات خوش آن بود که در صحن گوهرشاد
ما چند پیاله ز خُمت «جامعه» خواندیم
دل گشت خوش از ذکر ارادت به ائمه
جز مهر علی هر چه به دل بود، تکاندیم
" باقی همه بی حاصلی و بوالهوسی بود"
وقتی که به دور از حرم تو گذراندیم
ای شاه منم سائل بی چاره ی بی چیز
صد شکر به ایوان طلاییت کشاندیم
سرمست شد این دیده و سیراب شد از بس
در دور و بر صحن شما چشم چراندیم
ما را ز در خانه خود دور مسازید
ای شاه ببین حاجت خود را نستاندیم
دلها گره بر پنجره فولاد تو کردیم
اما خودمان روی سیاهیم و نماندیم
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۱۲/۲۱