بعد مرگم به کوزه گر گویید
چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۳ ق.ظ
بعد مرگم به کوزه گر گویید
گل من را خم شراب کند
با می عشق شستشو بدهد
بعد لبریز از گلاب کند
جرعه ای در پیاله ریزد و بعد
یک به یک خلق را خطاب کند
بهر سر دادن به راه خودش
روی مستان فقط حساب کند
ندهد باده دست آن کس که
دائم الخمر را عتاب کند
نرود بین دست بدمستی
نقشه ی عشق را برآب کند
قطره ای روی خاک افشانَد
خم می، مست بوتراب کند
صد و ده بار یا علی بدمد
ذره را محو آفتاب کند
بشکند، چارده پیاله شود
عالمی را به می مجاب کند
گر چه"خیر الامور اوسطها"
مست تر، بیشتر ثواب کند
کوزه یا جام می . سپردم تا
هر چه میخواهد انتخاب کند
ما خرابیم کاش ساقی در
دادن می کمی شتاب کند
نوشِ اول، پیاله ی اول
دل هر عاقلی، کباب کند
مادر ساقی حرمکده را
اختیار از بنی کلاب کند
گر بنوشانیَم چنین می ناب
حال این مست را خراب کند
برای
مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۳/۱۴