بی تاب تر از موجم و آشوب تر از باد
يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۶ ب.ظ
بی تاب تر از موجم و آشوب تر از باد
از دیده برون رفته، مگر می رود از یاد؟
هر سو نگرم خاطره ای آه خدایا
فریاد از این رایحه، زین رایحه فریاد
هیهات که این درد نفسگیر دلازار
آشوب عجیبیست که در سینه ام افتاد
من عشق طلب کردم و ایزد به جوابم
معشوقه خارا دل و اندوه به من داد
«اندوه» گرانی که هماره به برم ماند
«معشوقه» تلخی که نماند و نکند یاد
شیرین شده ای وُ به دل خسرو نشستی
این جمع چه دانست ز تنهاییِ فرهاد
یک لحظه نظر کرده و عمریست خرابم
ویرانى دل از تو بود خانه ات آباد
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۴/۱۵