تو با نگاه چپ چپى دین و دلم ربوده اى
تو با نگاه چپ چپى دین و دلم ربوده اى
خدا به من رحم کند، راست اگر نظر کنى
این همه رفت و آمدم، قصه ترک تو نبود
ناز کنم برای تو ، تا که مگر نظر کنی
ناز نگاه میکنی ، بهر شکار کردنم
وای به حال من اگر ، سینه سپر نظر کنی
یا که به داد می رسى،یا که ز دست می روم
شرم تو می کشد مرا، چو بی خبر نظر کنى
تلخ کنى دهان من، قند به دیگران دهى
شور من از نگاه توست ، چونکه شکر نظر کنى
بانی لکنت زبان ، لرزش دل ، فقط تویی
مرتجع از نگاه تو، تا به فنر نظر کنی
یا شده ام چو شب پره، که نور اذیتم کند
یا تو هویج خورده ای، که چون قمر نظر کنی
مهره ی مار گشته آن چشم و نگاه چپ چپی
نیش زنی به روح من، تا به تشر نظر کنی
نرخ نگاه تو گران، من آس و پاس و ناتوان
لطف تو شاملم شده ، چون به ضرر نظر کنی
دین و دلم که برده ای ، خیره نگه مکن به من
معتقدی به روح؟ تو، با چه شرر نظر کنی
راه نفس گرفته و بغض تو سد معبر است
معجزه می شود اگر، به این گذر نظر کنی
چشم و دلم به سوى تو،من نروم ز کوى تو
چه می شود اگر که تو به چشم تر نظر کنى
گر که من و تو، ما شویم ، بچه ای هم اگر رسید
چه می شود که آن دمم ، به این پدر نظر کنی
دگر نه ما شدن خوش است، نه بچه ای، نه مادری
جای پدر ، شود که تو، به این پسر نظر کنی ؟
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۰۷/۰۷