جمعه ها هی پشت هم رد می شود چون قطاری که ندارد مقصدی
جمعه ها هی پشت هم رد می شود چون قطاری که ندارد مقصدی
جمعه ها با انتظارت آمدند، کاش این جمعه شما می آمدی
وصفتان را من شنیدم از همه، از یهودی و مسیحی تا حنیف
از زبان کاهنان در معبد و کنج آتشگاه هم از موبدی
مثل ما دل تنگ عصر جمعه ای، مثل تو آرام گریه می کنیم
در زمان بی قراری های خود ، کربلا سر می زنی یا مشهدی؟
یوسف زهرا به کنعان بازگرد، چشم دنیا کور چون یعقوب شد
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل، کاش می شد تو به ما سر می زدی
تربت گمگشته داغ شیعه است، مرهم این زخم کاری پیش توست
العجل مولای من وقتش شده، رمز بگشایی ز یاس احمدی
تا که بار معصیت دارم به دوش، حسرت دیدار رویت می کشم
دیده اند خوبان عالم روی تو...شرم دارم از زیادی بدی
خواهد آمد آن زمان و دور نیست، کوچه ها را آب و جارو می کنیم
صبح بر این شام هجران می رسد، روز می آید به لطف ایزدی
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۴/۱۸