حال همه خوب است من اما نگرانم
سه شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۵۵ ق.ظ
حال همه خوب است من اما نگرانم
دنبال زن و زندگی و کار دوانم
از غصه دلم پیر شده ، موی سپیدم
هر چند که خندان لب و خوش تیپ و جوانم
از بسکه عیالم در گوشم بزند نق
انگار که بر دوش کشم بار گرانم
این سو غم نان باشد و آن سو غم زندان
حرفی نتوان گفت که زخمیده زبانم
گر حرف حقیقت بزنم، لشکر نسوان
از دور دو صد تابه دهند باز نشانم
طرح سبد تابه گر اجرا بشود نیز
از هیچ نترسم که چنینم که چنانم
از موضع خود یک قدمم باز نگردیم
مَردیم نترسیم ز تابه ، به گمانم
" تا بوده همین بوده و تا هست همین هست"
گر بــاز عیـــالم بزند نــق ، همــانم
هر شب که سرم را روی بالش بگذارم
در حسرت یک حوریه از باغ جنانم
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۱۲/۰۶