خدایا رحم بر اشک سحر کن
خدایا رحم بر اشک سحر کن
دل زارم تو را خواهد نظر کن
بریدی از دو دنیا ؟وانگهی هان !
"و یبقی وجه ربک را نظر کن "
ز بیگانه که نه.از خویش نالم
مرا از خویش من جانا به در کن
بیاوبازلطفی کن به عبدت
واین دیوانه رادیوانه ترکن
اگر راضی به اشک بنده هستی
تویی صاحب ، بیا این دیده تر کن
توغفاری ومنانی وربی
بیاوشام تارم راسحرکن
علی مهربان ای نیک سیرت
بیا وبیخیال شو رفع شرکن *
من و یک آسمان جهل و جهالت
به جهل من نگاهی مختصر کن
اگر دورم ز الطافت ، حقیرم
مرا بر لطف خود نزدیکتر کن
تو گر حال خلق را سازنده هستی
بیا لطفی کن و حالم دگر کن
ضرر کردم تو را نشناختم من
تو قهاری بیا دفع ضرر کن
تو رحمانی رئوفی مهربانی
بیا در سنگ دل جانا اثر کن
خطر از شش جهت بر من روان شد
تویی مولای من ، رفع خطر کن
دعایی کردم و دستی بر امد
نگاهی بر من بیچاره تر کن
بمیرم گر مرا تنها گذاری
بیا رحمی به حال محتضر کن
مجال من دگر کوتاه باشد
بیا و درد دوری مختصر کن
دلم را نذر قربت می کنم من
بر این نذرم نگاهی مختصر کن
دگر بال و پری بهرم نمانده
نگاهی بر من بی بال و پر کن
من و گمراهی و دنیا اسیری
شب تار مرا نورا سحر کن
دلم از داغ هجران سوخت آخر
بیا فکری بر این سوز جگر کن
کنون در دام چشمانت اسیرم
کمند دام من را تنگ تر کن
من از آواز این دنیا به تنگم
تو لطفی کن تماما کور و کر کن
در این عالم کسی فکر کسی نیست
غم نان کسی را مختصر کن
همه خوابند و من تنها نشستم
تو هم بر این من تنها نظر کن
پشیمان گشته ام یا رب ز حرفم
تمام دوستانم را نظر کن
خدایا من چه خواهم بیش ازینت
به ما لطف خودت را مستمر کن
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۰۴/۲۶