خدا کند که نگردد کسی خدای کسی
خدا کند که نگردد کسی خدای کسی
من اشتباه گرفتم تو را به جای کسی ..
و روی صندلی ِ ایستگاه زندگی ام
نگه نداشته ام جز تو جا برای کسی
من اعتماد نکردم به چشم های خودم
و اعتماد ندارم به چشم های کسی
هنوز منتظرم تا ز راه برگردی
هنوز مانده به راه تو رد پای کسی
درین هوای زمستان ، ترک زده قلبم
اثر نکرده به رویش بجز تو ، هایِ کسی
کجا نوشته تو سهم منی، برای منی
اگر نوشته، بدان بوده از خطای کسی
خدا کند نرسد آن زمان که بند دلت
گره خورد به دل و گوشه ی قبای کسی
همیشه گندم و حوا؟ گناه آدم نیست؟
که در حضور تو شد مست و مبتلای کسی
قـــطــار پشت قطـار و نـفـر نـفـر آدم
میان این همه دلبسته بر لقای کسی
شدم چو سوزنِ پرگارِ بسته ای اما
امید بسته ام اینجا به ابتدای کسی
به راه عشق همیشه یگانه جنگیدم
نکرده ام ابدا در ره اقتدای کسی
نشسته اند غزل ها به انتظار شما
نبسته ام به خدا دل به مرحبای کسی
اذان عشق به گوشم تو خوانده ای، قبلش
نداده گوشِ دلم، دل به ربنای کسی
ز نغمه های تو عاشق شدم ، خودم اما
گمان کنم شده ام ، مقصد دعای کسی
تباه میشوم از غم مثال سیگاری
که شیره ی تن او میشود فدای کسی
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۴/۲۸