در گیر و دار وسوسه اعجاز کردی و...
در گیر و دار وسوسه اعجاز کردی و...
با یک نگاه حرف خود آغاز کردی و...
گلبرگ های غنچه لب باز کردی و...
اطناب ناز خواستم ایجاز کردی و...
در پیش چشم های خود از دست می روم
گفتم هزار مرتبه برگرد و ... آخرش
شد سبزِ برگهای تنم زرد و ... آخرش
چشمت مرا اسیر خودش کرد و ... آخرش
مانند شمع سوختم از درد و... آخرش
در پیش چشم های خود از دست می روم
دلگیرم از تمام نبودت ولی برو
می میرم از نبود وجودت ولی برو
من مست لحظه های ورودت ولی برو
در گوش من نشسته سرودت ولی برو
در پیش چشم های خود از دست می روم
از باده نگاه تو سرمست آمدم
هر جا که چشم های بنشست آمدم
من از عدم به لطف تو در هست آمدم
مانند لحظه ای که روی دست آمدم...
در پیش چشم های خود از دست می روم
این آمدن مراد دل خسته ام نبود
باز آمدی برای دل بی کسم چه سود
یک دم نگاه کن به من از پشت ابر دود
سیگار لعنتی شده جاگیر عطر عود
در پیش چشم های خود از دست می روم
از دست رفته ام به تپش های عاشقی
قدری بمان نه تا دم مردن، دقایقی
تو آن عزیز کرده ی معصوم سابقی؟؟؟
وصف تو بی وفاست خودت هم موافقی؟؟؟
در پیش چشمهای خود از دست می روم
برای
مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۴/۰۱