ساعت 5 و نیم می آید ، مثل خورشید پشت ابر چرا؟
ساعت 5 و نیم می آید ، مثل خورشید پشت ابر چرا؟
گفته بودم که آخر این چادر ، روز من را سیاه خواهد کرد
نکند یکدفعه طلوع کنی پشت ابر خودت بمان آخر
هر کسی رد شود تو را دائم چهار چشمی نگاه خواهد کرد
قایمم کرده اى ز نامحرم مثل خورشید پشت سایه ى ماه
تا تو باشى, تو که پناه منى ، مهر تو کى گناه خواهد کرد
دم افطار رد نشو بانو روزه ام را خراب خواهی کرد
هر کسی دید ماه روی تو را لاجرم اشتباه خواهد کرد
قول دادیم روز اول که من و تو با همیم تا آخر
هر کسی پای تو نشسته فقط عمر خود را تباه خواهد کرد
چشمهایت شراب انگوری، شاعر چشمهای تو چه کسی است
هر کسی از تو گفته جز لب من، شرحی از سوز و آه خواهد کرد
وقت رفتن عجیب شد حالم، تا نگاهت به چشم من افتاد
دل سنگت به من بگو آیا ، فکر این بی پناه خواهد کرد؟؟؟
میر و مرشد، سماع و رقص و طرب، در سرم بی امان نوا دارند
عشقت اعجاز قرن من است، خانه را خانقاه خواهد کرد
عشق من بینهایت است و عظیم، پرحرارت، یگانه ،بی مانند
از خدا هم اگر سوال کنی خود او را گواه خواهد کرد
کاش می شد که لحظه ای کوتاه تو بخوانی تمام حرفم را
بوسه ای از لبان تو آیا.. گونه را بوسه گاه خواهد کرد؟؟؟
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۴/۲۶