سالها بعد زنى مانده که تنهایى هاش
سالها بعد زنى مانده که تنهایى هاش
پر شد از زمزمه هایى که خدایا اى کاش
سالها بعد زنى دلخوش یک پیرهن است
شده جبران نیازى که تمناى زن است
سالها بعد زنی حسرت یک سایه ی مرد
خورد اما گله ای از احد الناس نکرد
سالها بعد زنى چشم به راهست هنوز
غمش اندازه ى یک کوه فغانست هنوز
سالها بعد زنى راز دلش سر بسته
که شد اندازه ى یک قرن وجودش خسته
سالها بعد جوان نیست دگر، پیر شده
دلش از طعنه ی سهمیه چه دلگیر شده
سالها بعد زن و غصه ی فرزندی که
چشم امید به درگاه خداوندی که
و جوانیِ ز کف رفته نخواهد برگشت
اشک هر هفت شب هفته نخواهد برگشت
بغض میزد به سر و سینه ی او دایم چنگ
آن زمانی که فرستاد عزیزش را جنگ
همسرش رفت، زن از دلهره رنگش برگشت
نه خودش امد از این در نه تفنگش برگشت
دخترش را وسط مدرسه هو می کردند
حاصل زندگیش بود؛ درو می کردند
مادرش گفت پدر رفت که میهن نرود
نسل آینده این شهر به دشمن نرود
پدرت رفت که فرزند امامش باشد
پدرت رفت که این کوچه به نامش باشد؟
قاب عکس پدرت هست پدر یعنی نیست
معنی واژه ی مفقود الاثر ،یعنی نیست
این همه سال زنى بود صبور و تنها
منشش زینبی و ذکر لبش یا زهرا
استخوان ها و پلاک آمده اما بس نیست
حلقه اش از دل خاک آمده اما بس نیست
هر چه از درد بگوید به زبان کافى نیست
بهر تسکین دلش ,کل جهان کافى نیست
چند روزیست که هر شب به دلش مى افتد
شاید این بار به یارش گذرش مى افتد
چند روزیست که چشمش به جهان تاریک است
روز پایان فراقش به خدا نزدیک است
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۱۲/۱۰