سرمایه عشقی به نام آه داریم
سرمایه عشقی به نام آه داریم
از موج بیداری به ساحل راه داریم
یک یوسف گمگشته قعر چاه داریم
خواهان یاریم و بسی بدخواه داریم
ننگا اگر تنها بماند یار ننگا
یک بار اگر آزردم از آزار ننگا
ما از تبار میثم تمارهاییم
دلبسته ی آغوش گرم دارهاییم
در دام عشق یار ما بیمارهاییم
با لطف زهرا ما همان سردارهاییم
ننگ است فرزند علی تنها بماند
ای کاش باشیم و انا المهدی بخواند
گفتند روزی مرد در باران می آید
با ذوالفقار حیدر و قرآن می آید
بر این خراب آباد هم سامان می آید
آری قسم برعشق مهدی جان می آید
ای کاش ما هم در رکاب عشق باشیم
سرمست عشق بی حساب عشق باشیم
از بی کران ها بوی پیراهن می آید
عطر گل نرگس به این گلشن می آید
این آتش عشق است بر خرمن می آید
منجی دنیا از نهان حتما می آید
در انتظارت بی قرار بی قراریم
والله ما خیلی شما را دوست داریم
آقا می آید خوبی بی حد بسازد
یک سازمان صلح در مشهد بسازد
راه ستم بر شیعه ها را سد بسازد
بر روی قبر مجتبی گنبد بسازد
یعنی خدایا میشود من زنده باشم؟
من هم شریک عشق در آینده باشم ؟
هر روز عهد خویش را تکرار کردم
هر ثانیه این عشق را اقرار کردم
جام دلم را از غمت سرشار کردم
هر لحظه بر برگشتنت اصرار کردم
من عهد بستم تا ابد یار تو باشم
قسمت شده ار هجر بیمار تو باشم
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۶/۰۱