شب معراج من شد لحظه ی دیدار چشمانت
دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۷ ق.ظ
شب معراج من شد لحظه ی دیدار چشمانت
مسلمان گشتم از بوسیدن لبها و دندانت
هزاران عاشقانه خفته در لبخند زیبایت
بهشتم را تجسم کرده ام مابین دستانت
منم آن آهوی وحشی مرا رامم بکن زیبا
مرا جایی بده اینجا میان خیل مستانت
بسان تار مویی زیر تیغ تیز چاقویی
شده این گردنم باریک، زیر تیغ فرمانت
چنان میشم که آرامش ، گرفته زیر تیغ تو
سرم می خواستی باشد، بزن جانم به قربانت
تمام مزه ها با دیدنت طعمی دگر دارد
که شیرین کرده دنیای مرا طعم نمکدانت
من از شوق وصال او به جرمم معترف گشتم
ولی بد نیست گویا این شب تاریک زندانت
بیا مهمان کن این دل را به یک " من دوستت دارم"
و دُنگ من شود اینکه، کنم یک بوسه مهمانت
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۰۷/۰۸