شب پوشِ ماه سیرتِ جاری علی الدّوام
پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۰۸ ب.ظ
شب پوشِ ماه سیرتِ جاری علی الدّوام
ای خاستگاهِ عاطفه، بانوی من سلام
حاشا برای وصل تو ای ماه بگذرد
در ذهن این ستاره کوچک،خیال خام
انگار چشم های تو فنجان قهوه اند
خوابم نبرده بعد تو ده ساعت تمام...
در پیش زلف های به دامن رسیده ات
برداشتم کلاه ادب را به احترام ..
آهو! برای صید پلنگان مدعی
قانون مگر نداده به تو اختیار تام؟
تو یک طرف زمین و زمان هم مقابلت
یک انتخاب دارم عزیزم، تو، والسلام
در هر اشاره ات اثر عشق محرز است
لطفت همیشه، تا ابدالدهر مستدام
یک بوسه می فرستمت از پشت پنجره
در مسلک شما بود این بوسه ها حرام
من پست می کنم دل خود را به سوی تو
پیوست می زنم غزلی را به انضمام
مثل همیشه زخم عمیق دل مرا
طرز نگاه کردن تو داده التیام
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۵/۲۳