قبله من سوی چشمان سیاهت گشته و
دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۴ ق.ظ
قبله من سوی چشمان سیاهت گشته و
گیسوانت هر مسلمان زاده را کافر کند
گیسویت بر باد دادی این طریق دلبری است
حال من را پیچ و تاب زلف تو بهتر کند
من به خال و زلف و ابروی تو ایمان داشتم
قلب تو ای کاش ایمان مرا باور کند
سهم من شد گرمی آغوش مهرآگین تو
گو رقیبم را رود یک چاره ی دیگر کند
جبرئیل قلب من، شان نزول چشم تو
آیه آورده که این گونه خدا محشر کند
باده و جام می و پیمانه ای در کار نیست
جام لبخندت برایم کار صد ساغر کند
قد و بالای تو دیوان هنرهای خداست
چشم هایم باید این منظومه را از بر کند
این صدای قلب من وقتی که می بینم تورا
گوش مردم های اهل سینه ام را کر کند!!!
سالها صوم و صلاه زاهد بیچاره را
آتش جادوی چشمان تو خاکستر کند
زلف کج ! انقدر خود را روی چشمانش نکش
تا کجا با شیطنتهای تو ابرو سر کند
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۰۷/۰۸