من درختی بودم اینجا سبزو قامت،استوار
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۵ ق.ظ
من درختی بودم اینجا سبز و قامت،استوار
یک نگاه سرد تو هیزم سرایم کرده است
مثل شاهی مقتدر جاه و مقامی داشتم
بخت بد...بی مهری ات خوار و گدایم کرده است
دست و پایم گم شده هر بار که دیدم تو را
عشق تو یک آدم بی دست و پایم کرده است
تا خدا خود آستین بالا زند بر یاریم
اشتیاق وصل تو غرق دعایم کرده است
جای گِل از آهنِ سرد است تار و پود او
حکمتی دارد خدا.... آهن ربایم کرده است!!
نا امیدی های توأم با امیـد تو مرا
قصّه ی یک بام و امّا دو هوایم کرده است
ارتش درد است اینکه بر وجودم تاخته
لشگر غم زیر تیغ آه تایم کرده است
تا سحر تصویر چشمانت به خوابم دیده ام
دیدن چشمان تو از غم رهایم کرده است
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۹/۲۶