هجر تو آتشی افکند به قلبم لیکن
جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۱۶ ب.ظ
هجر تو آتشی افکند به قلبم لیکن
" زده ام فالی و فریاد رسی میآید "
دوش بیماری دل صبر و قرارم را برد
"مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید"
عشق تو خالص و یکدست و لی بعد از تو
"هر کس اینجا به امید هوسی می آید"
تشنه لب، وادی حیرت،حسرتستان بلا
"اندکی صبر که بانگ جرسی می آید"
پی صید دل ما گر نظری اندازی
"شاهبازی به شکار مگسی می آید"
می نابی که تو دادی ز ازل دانستم
" هر حریفی ز می ملتمسی میاید "
تا که رد میشوی از کوچه دل میفهمم
"چون ز انفاس خوشت بوی کسی می آید"
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۰۴/۲۸