همچون لباس کهنه که پا مال می شود
شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۶ ب.ظ
همچون لباس کهنه که پا مال می شود
از دست ِ چشم های تو افتاده ام زمین
بر روی شانه هام گرفتم تو را ... نرو
حالا که من به جای تو افتاده ام زمین
عاشق شدم.. تو حوصله اش را نداشتی
دیوانه ام ... برای تو افتاده ام زمین
مانند ذره ای که تکانی ز پیرهن
من بارها به پای تو افتاده ام زمین
چون بی هوا به عشق تو باران شدم ... ببین
هر قطره در هوای تو افتاده ام زمین
چون چینی شکسته من از دست رفته ام
وقتی که با صدای تو افتاده ام زمین
باران شدم دوباره ببارم برای تو
گویی که با دعای تو افتاده ام زمین
باران بهانه است من از دست رفته ام
هر قطره ام فدای تو "افتاده ام زمین"
پیش از نماز گوشه ی چشمت نشسته ام
تا موقع ادای تو افتاده ام زمین
همچون بهار مصر که رنگ خزان شده
با لطف کودتای تو افتاده ام زمین
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۴/۰۷