وقتی خدا جمال تو را در ازل کشید
سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۲ ق.ظ
وقتی خدا جمال تو را در ازل کشید
تک خال عشق از قلمش بر رخت چکید
میخواست قبله داشته باشند مردمان
از منتهای خال رخت کعبه شد پدید
یا داشت می کشید تو را در کمال خویش
یا وقت خلق کردن هفت آسمان رسید
تصویر کردن تو به پایان رسید و بعد
ما را حق از طفیلی روی تو آفرید
محو دو چشم تو همه ی خوب صورتان
زیباتر از رخ تو کسی در جهان ندید
دلتنگم از جدایی ماه ، از شب سیاه
کی میرسد سپیده ی صبحی پر از امید؟
پر هیبت است نقش نگارم ، شکوه عشق
از ذوالفقار ابرو و چشمان او چکید...
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۷/۰۱