این بغضها که نیمه ی شب ، آه می شود
چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۵۲ ب.ظ
این بغضها که نیمه ی شب ، آه می شود
عقلم ز عمق فاجعه آگاه می شود
آهی که در تمام تنم رخنه کرده است
با اشک های سرزده همراه می شود
اشکی که قطره قطره مرا ذوب می کند
هر دم قرین به ناله ی جانکاه می شود
آن ناله ای که دست دلم را عیان کند
تا نوبت تصوّر این ماه می شود
ماهی که در سیاهی شب می درخشد و
روشنگر نهایت هر راه می شود
راهی که پر ز سختی و رنج و ملامت است
جای سراب، سر به سر از چاه می شود
چاهی که گرچه تنگ و عمیق است و پرخطر
لبریز از جماعت گمراه می شود
جمعیتی که شامل خرد و جوان و پیر
حتی وزیرجنگ و خود شاه می شود
شاهی که گفته راه فراری ز عشق نیست
عقلم نهیب زد، که "بالله می شود!"
یک خط اگر نویسم از آن جلوه ی رُخش
آن شاه بیت و این غزل هم ماه می شود
ای کاش حرف عقل به کرسی نشسته بود
این راه عاشقیست ،که گمراه می شود
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.
- ۹۲/۱۱/۳۰