یک عمر درد هجر کشیدن که ساده نیست
یک عمر درد هجر کشیدن که ساده نیست
دل از نگار خویش بریدن که ساده نیست
گاهی به جای چشم به ابروت خیره ام
از حاشیه به متن رسیدن که ساده نیست
لبهای من حریص رسیدن به کام توست
از شیره لبت نچشیدن که ساده نیست
حال مرا بپرس تو از مرغ عشق ها
بی عشق زندگیت پریدن که ساده نیست
رفتی و بعد رفتن تو ایست زندگی!
حتی برای قلب تپیدن که ساده نیست...
دارایی ام تمام شد الا همین نفس
ناز تو را همیشه خریدن که ساده نیست
کم تازه کن تو داغ مرا نی نواز شهر
با درد هجر ناله شنیدن که ساده نیست
وقتی که آخرش تو همان کرم ساده ای
شب تا به صبح پیله تنیدن که ساده نیست
دل در ره غم تو شده خون فشان و لیک
با پای لنگ دل ندویدن که ساده نیست
اى ماه من، حلال و حرامش به پاى دل
از روى ماه بوسه نچیدن که ساده نیست
من را هلال کردى و کردم تو را حلال
از دورى نگار خمیدن که ساده نیست
خشکید چشمه ی دلم و دیده همچون او
از این کویر چشم چکیدن که ساده نیست
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۴/۲۸