آن کفتــــری که زخمے عشق شــما شــــده
بالش بـــده شکســــته پرش ایـــها الرئـــوف
بازار دل کساد شده چاره ای بکن
این بار تو بیا بخرش ایها الرئوف
یک بینوابه گوشه ی صحنت نشسته است
دستی بکش به روی سرش ایهاالرئوف
با نام های مختلفی خوانده ام تو را
البتّه بوده بیشترش... ایها الرئوف
این روزها هوای حرم جور دیگری ست
هی میرسد به ما خبرش ایهالرئوف
من آن غلام حلقه به گوشم که بسته است
زُنّارِ مهر بر کَمَرش ایها الرئوف
گندم خریده است برای کبوتران
در حد وسع مختصرش ایها الرئوف
شاعر نشست گوشه صحن و غزل نوشت
گل کرد باز هم هنرش ایها الرئوف
زائر کنار پنجره فولاد،... کربلا
آمد دوباره در نظرش ایها الرئوف
صحن عتیق ...دارالاجابه حریم شاه
من را رسان تو برگذرش ایها الرئوف
جان جوادتان قسمت داده مادری
شاید شفا دهی پسرش ایهاالرئوف
لب تشنه بود جد غریبت به کربلا
تیری نشست برجگرش ایها الرئوف
آتش به جان شیعه فتاده الی الابد
از خیمه های پر شررش ایها الرئوف
مادر برای طفل صغیرش نداشت آب
خشکیده بود چشم ترش ایها الرئوف
صد گرگ آمدند که... ای وای بگذریم
مردی نبود دور و برش ایها الرئوف
با عطر یاس و سیب به این سن رسیده ام
کی محو می شود اثرش ایها الرئوف ؟!!!!
کل حرم بهشت،ولی صحن جامع ات
دیوانه می کند سحرش ایها الرئوف
پایین پا کنار دری منتظر بدان
آقا نظر کند به درش ایها الرئوف
هر صبح جمعه ندبه بخوانند پیش تو
گو بازگردد از سفرش ایها الرئوف
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۰ نظر
- ۱۴ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۲۲