گروه ادبی بداهه

کلیه حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه ادبی بداهه است.

استفاده از اشعار وبلاگ بدون ذکر منبع شرعاً حرام و قانوناً جرم می باشد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
گروه ادبی بداهه ... صفحه ما در اینستاگرام 0bedahe0 ... برای دریافت برنامه جلسات شعر، کلمه بداهه را به 50002460650 ارسال نمایید

آنقدر دیده به راهت من و دل دوخته ایم

شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۰ ب.ظ

من از این عمر از این بی ثمری نالانم
وَ زِ دوریِ تو درگیر دو صد بحرانم

آنقدر دیده به راهت من و دل دوخته ایم
که به یعقوب نبی طعنه زند چشمانم

دو سه روزی شده از پیش نگاهم رفتی
حسم این است که صد سال شده گریانم

رطبت روی نخیل است و دو دستم کوتاه
آه ای کاش به نخلت برسد دستانم

کعبه یک سنگ نشان است وَ من میخواهم
قبله ام را به سوی خال تو برگردانم

تا ابد عهد کنم جز تو کسی یارم نیست
سر من هم برود باز بر این پیمانم

مرکز دایره ی هستی من خال لبت
دیرگاهیست در این دایره سرگردانم

طرفی زلف سیاه و طرفی خال لبت
من بیچاره میان دو طرف حیرانم

سیل اشکم نتوانست که خاموش کند
آتشی را که نگاه تو زده بر جانم

تو نظر کن نه به لبخند به یک اخم مرا
من همان وصل دو ابروی تو را خواهانم

پیچ و تابش نده این قدر، دلم را بردی
کفر ابروی تو گشته خورهء ایمانم

*هرکسی در بر ما دین خودش را دارد*
من مسلمان رخ همچو مه جانانم

از همان لحظه که در چشم تو اکران شد"هیس"
من همان کارگر لال " پس از بارانم"

اه این قافیه ها دست مرا بسته ولی
ثبت گردد غزل عشق تو در دیوانم

یک شب از لعل لبت ساغر مستی گیرم
هوسی تازه که افتاده به جانِ جانم!

من و دلواپسی و دلهره روز وصال
من و این غصه کهنه که شده مهمانم

قصه ام امشب اگر خوش به سرانجام رسید
علت این بود که نام تو شده پایانم


برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • ۹۲/۰۷/۰۶
  • گروه ادبی بداهه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی