سردردهای لعنتی و عشق بی دوام
سردردهای لعنتی و عشق بی دوام
قوطی خالی والیوم...نه ! دیااازپام
تکرار جمله ی "تو مرا دوست داری ام"
انکار پاسخی که رها کرده ناتمام...
دیوان حافظ و سی و دو فال پشت هم
تعبیر "دل بکن " که نوشته ست هرکدام!
من مثل کودکی که زبان باز کرده است...
تو مثل فیلم های قدیمی بی کلام!
احساس بی اراده ی میلی من الازل
اقرار عالمانه ی این حس، علی الدوام
تنها خیانتی که نکردی تو...عشق بود!
ته مایه ی محبت پاکی که شد تمام!
لمس حرارت شب و آغوووش، بین خواب
دلخوش نمودن ه به همین یک خیال خام
تاثیر ناگزیر همان قرصهای خواب
پرواز رووووح از تن یک مرده....والسلام!
گم می شوم بدون تو در کوچه های شهر
گم می شوم بدون تو در بین ازدحام
تو واجبی برای وجودم فقط همین
تو واجبی شبیه علیکی که بر سلام
از عشق تو چه مانده برای من غریب
غیر از غم و غم و غم و غم، غیرِ اتهام
برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید
- ۹۳/۰۷/۲۱