گروه ادبی بداهه

کلیه حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به گروه ادبی بداهه است.

استفاده از اشعار وبلاگ بدون ذکر منبع شرعاً حرام و قانوناً جرم می باشد.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
گروه ادبی بداهه ... صفحه ما در اینستاگرام 0bedahe0 ... برای دریافت برنامه جلسات شعر، کلمه بداهه را به 50002460650 ارسال نمایید

۷۵ مطلب با موضوع «آیینی» ثبت شده است

سودا زده ی طره ی جانانه ی یاریم
ما خاک نشینان در خانه ی یاریم
باک از شرری نیست که پروانه یاریم
دیوانه ی دیوانه ی دیوانه ی یاریم

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!

ما عبد و غلام پسر بوالحسن هستیم
تنها نه محرم! همه دم در محن هستیم
در داغ فراقش چو اویس قرن هستیم
کوری همه طعنه زنان لطمه زن هستیم

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!

ما گریه کنان حرم آل عباییم
ما سینه زنان پسر شیر خداییم
ما لطمه زن روضه ذبح ز قفاییم
عمریست سگ کوی علی مرتضاییم

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!

هر دم به سلام پسر بوالحسن هستیم
نوکر به خدام پسر بوالحسن هستیم
عاشق به مرام پسر بوالحسن هستیم
محتاج قیام پسر بوالحسن هستیم

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!

حساس حسین(ع) است که چشمم پر اشک است
خشکیده لبانم، دلم در پی "مشک" است
ای کرب و بلایی مداماً به تو رشک است
شش گوشه بدیدی و دلت خوش که نشکست

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!

آنکس که دلش را نسپردست بداند
هم آنکه غم عشق نخوردست بداند
آنکس که نشد شیعه و مُردست بداند
هم آنکه ز دین بوی نبردست بداند

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!

مارا بزن ای حرمله تاخیر میانداز
بر حنجر شش ماهه ولی تیر میانداز
بر گردن این قافله زنجیر میانداز
یارب دل دیوانه به تدبیر میانداز

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!

ما گریه کن داغ یتیم حسن هستیم
در باغ حسین مست شمیم حسن هستیم
ما جیره خور خوان کریم حسن هستیم
دیوانه و شیدای قدیم حسن هستیم

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!

"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم"
ترسی به دل از غربت ایام نگیریم
جز از لب پیمانه تو کام نگیریم
عیب است که مجنون حسن نام نگیریم

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!

دلسوختگان حرم کرب و بلاییم
شاهیم به عالم که در این خانه گداییم
سرمست ز میخانه صهبای ولاییم
زنجیرزنان پسر فاطمه ماییم

دیوانگی ما به کسی ربط ندارد!




برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه

هر کس که دهد دل به علی عرش نشین است
مـا طالب ایـن جـاه بـه امضـای حسیـنـیــم

با یک نظر حضرت حیدر به خدا ما
دیوانه زنجیری سیمای حسینیم

هر کس به غلامی عزیزیست گرفتار
ما سینه زنان بنده بابای حسینیم

مدیون عنایات علی بوده و هستیم
یک عمر اگر واله و شیدای حسینیم

عالم اگر انکار کند طفل سه ساله
ما کلب در حضرت زهرای حسینیم

این شهرت دیوانگی ما سببی داشت
با حکم علی بوده که رسوای حسینیم

ما بر سر و بر سینه زنیم تا به قیامت
ما سوگ نشین غم عظمای حسینیم

صد مرده شود زنده ز هر دم زدن ما
رب چون که حسین است مسیحای حسینیم

رزق همهء سال ز ارباب بگیریم
ما جیره خور سفره سقای حسینیم

از روز عزل نام علی بر لب ما بود
تا روز ابد مست ز صهبای حسینیم

دست دل ما را به محرم برسانید
آماده ی آماده مهیای حسینیم

ما ارتش آمادهء پیکار و قتالیم
مست حرم زینب کبرای حسینیم

زان روز که بر نیزه لبش آیه ی حق خواند
تا روز ابد واله لبهای حسینیم

گر محو هزاران مه و گلرو شود عالم
ما محو جمال و قد و بالای حسینیم

گر عقل بود ترک غم و ماتم ارباب
دیوانه ترینیم که رسوای حسینیم

عالم به خدا به ز تو ارباب ندارد
المنة لله که رعایای حسینیم



برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه

حتما نظر لطف خدا بود به این ماه
ور نه نشود عشق تو محدود به این ماه

هر روز و شبش گریه و هر لحظه پر از آه
این حالت حزنی است که افزود به این ماه

تقویم مرا نیست به جز ماه محرم
گفتم مگر اینگونه رسم زود به این ماه

جان را بفروشم به کمی عشق و ارادت
امید به آن است کنم سود به این ماه

در روز قیامت نشود زار و پریشان
چشمی که شود هم نفس رود به این ماه

دارم همه از مادرتان بهر قیامت
امید عطا و کرم و جود به این ماه

بر سینه ی افروخته ام شعله آتش
بر پا شده چون آتش نمرود به این ماه

نو گشتن سال قمری ،جلوه شادی
اندازه ی یک ذره نیفزود به این ماه

این کرب و بلا بود که شش روز زمان برد
یعنی که خدا نیز نیاسود به این ماه

قطعا که حسینیه شود خلوت جنت
چون نوحه کند حضرت داوود به این ماه

تنها نه فقط حضرت داوود و ملائک
هم صالح و هم یوسف و هم هود به این ماه

هر لحظه عمرم همه در کرب و بلا غرق
هرگز نتوان گفت که بدرود به این ماه

بوده است سوالم گل ما کی بسرشتند...
هر بار خدا بود که فرمود به این ماه

در آیینه تکرار شده قصه خلقت
گشتی تو مرا مسجد و مسجود به این ماه

صد سال عبادت بکنی هم نتوان رفت
راهی که دلم یک شبه پیمود به این ماه

باشد که حسینی شود اعمال و وجودم
ای داد که کوفی شده مردود به این ماه

تفسیر حسین ابن علی ایه به ایه است
چون زنده شود قصه ی اخدود به این ماه

از لطف حسین است که شاعر شده ام من
هر چند که شاعر شده نابود به این ماه



برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه

شــاعر اگر مدام بگــوید علی علی
لکنت زبان شعر فراموش می شود

خورشید با تمام زوایای نور خود
وقت طلوع روی تو خاموش می شود

از دست شیعه ات به خدا هر چه میرسد
زهر ار بود به کام دلم نوش میشود

وقتی که روی منبر مسجد نشسته ای
عالم همه به خطبه تو گوش میشود

هرگز زره نبوده نیازت به وقت رزم
زیرا تو را دعای فاطمه تنپوش میشود

دیشب که حسن روی تو تشبیه ماه کرد
من مانده ام چطور؟..مگر روش می شود

اقا تمام زندگیم را سپرده ام
دست کسی که فاطمه بانوش می شود

با ذکر یا علی چو بر این سینه می زنم
بر سینه نام فاطمه منقوش می شود

دشمن بداند اینکه به وقت نماز هم
محراب شیعه طاق دو ابروش می شود

نازم به ضرب شصت علی بین کارزار
دشمن اگر که شیر بود موش می شود

حیدر اگر که هو بکشد لا اله را...
توحید سرشکسته و مخدوش می شود



برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه

به روی نیزه نشستی به سان قرص قمر
"زمین که لطف ندارد، از آسمان چه خبر"



  • گروه ادبی بداهه

نوکری بر در این خانه مراتب دارد
ترک این روضه هم انگار عواقب دارد

نوکر حضرت ارباب کمی دقت کن
بردن نام حسین سجده ی واجب دارد

از بلا و غم و اندوه هراسی نَــبـُوَد
نوکر حضرت ارباب مراقب دارد

بهر روزی نزدم رو به کسی من هرگز
نوکر از دست شما جیره مواجب دارد

نوکری حرمت پادشهی دنیاست
این سمت لطف به ارباب مناصب دارد

و همین هیئت سالار شهیدان به خدا
ارجحیت به تمامی مکاتب دارد

هر که بر نوکرتان خرده بگیرد آقا
نزد ما تا به ابد حکم محارب دارد

باز هم نام نویسی حرم شد آغاز
کربلایت به خدا یکسره طالب دارد

معجزه چیز عجیبی در این خانه نبود
دست سینه زنتان نیز عجایب دارد

چشم چپ بر ره آن سرور و سالار مکن
چون که او در پس این قافله نائب دارد

برو گریان شو در خانه ی مادر ای دل
که به مولا قسم این مرثیه صاحب دارد


برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه

«رندانه آخر ربودی جامی ز خمخانه‌ی دل
خونین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه‌ی دل»

از شوق دیدار معشوق جان را ز جسمت رهاندی
بیخود ز دنیا شدی و مجنون و دیوانه دل

طوفان اگر هم بیاید ،تو سرو بی انعطافی
ماندی تو بر عهد یاران ،پیمان مردانه دل

هنگامه ی عشقبازی، تا پای جان ماندی اما
قسمت نشد پر گشودن ، هیهات! پروانه ی دل

باشد سلامت سر تو، باید به میدان بمانی
جام جمی نو بنا کن، بر روی ویرانه ی دل

دارد دلت خوش نوایی از آنکه سازش شکسته
هستی تو ماهور ناب ساز غریبانه دل

هر لحظه تا پرگشودن بی تابی و بیقراری
گشتی تو بی تاب وصل آغوش جانانه دل

تو آرزویت شهادت در جنگ با ملحدان بود
تو مرد بستر نبودی چون عقل بیگانه دل

از بین ما جان پرستان رفتی به پیش حبیبت
با شور با عشق و عزت با حال مستانه دل

در تو خلاصه شهامت ای اسوه استقامت
آخر زدی عاشقانه ، ساغر ز پیمانه دل

در خاک خوابیدی اما دیدم خدا کوله ات را
برداشت از روی دوش ات انداخت بر شانه دل

یاد تو انگیزه من ، بهر خدایی شدن بود
پای شما قد کشیده , این طفل دردانه دل

مقصد اگر گم نمی شد ما باغ موزه نبودیم
یا جبهه ها خاک صحنه یا سینما خانه دل

رفتی ز دنیای فانی سوی امیر شهیدان
«خونین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه‌ی دل»




برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه

هزار مرتبه ما را بکش نخواه این را
که لحظه ای ز گداییت منصرف گردیم


صراط حق به خدا راه کربلای شماست
مباد اینکه ز راه تو منحرف گردیم


نه با زبان و کنایه، نه با شکنجه و درد
مباد اینکه به ضد تو معترف گردیم


همیشه نذر نمودیم تا بیایی تو
چهل سه شنبه برای تو معتکف گردیم


نبوده "اکره فی الدین"ما و با این حال
مخواه پیش کسی جز تو منعطف گردیم


مسیر نیل به تو پر ز دام و وسوسه هاست
به بند برکش و مگذار معتسف گردیم



برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.


  • گروه ادبی بداهه

زینبی و هر دلی را مست و شیدا می کنی
کربلا را با سرشک دیده معنا می کنی

 

عهد بستی هرکجا باشد حسین آنجا روی
یک تنه سربازی_یک شاه تنها می کنی


یک زنی و از تمام مردها مردانه تر
بعد عباست علمداری مولا می کنی

من چه گویم از بیان آتشینت شیر زن
آن زمانی که عدو را سخت رسوا می کنی

در عجب از اینکه با صبرت چگونه این چنین
در مصیبت ما رایت، الا جمیلا می کنی

این تعجب جا ندارد چون که فهمیدم شما
در ولایت پیروی از حکم زهرا می کنی

می روی با کاروان تا کوه باشی پشتشان
می روی اما نمی دانی چه با ما می کنی

گل به گل بو میکنی در بین گودال عاقبت
آن گل گمگشته را آری تو پیدا می کنی

درکلاس صبر تو، ایوب شاگرد است و بس
یک تنه ماتم کشیِ آل طه می کنی

سر به روی نیزه دیدی و به چوب محملت
دیده تر از خون سر چون چشم سقا میکنی

مادری و خواهری و عمه ای در یک زمان
زنده در یاد همه، ام ابیها می کنی

از سیاهی دلم شرمنده گشتم تا ابد
صبر مطلق، دردهایم را مداوا می کنی؟


برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه

هر گریه ای برای شما است و اینچنین

فرقی نمی کند رمضان یا محرم است


از بس عظیم بوده مصیبات(!)وارده

اشک تمام عالمیان روی هم، کم است


"بعد از حسین خانه شادی خراب باد"

همواره زندگیم غرق ماتم است...


دنیا برای ما که همه خادم توییم

وقتی نیفکنی نظری چون جهنم است


ای منتقم به خاطر زهرا ظهور کن

تا قبل آمدنت دنیا پر از غم است


انسان برای گریه بر او آفریده شد

جن و ملک ز روز دهم قدشان خم است



برای مشاهده چگونگی شکل گیری شعر اینجا کلیک کنید.

  • گروه ادبی بداهه